هر یک از این موارد نقشی در تبیین علت تفاوتهای رانندگی زن و مرد در جریان تخلف از مقررات و تصادفات دارد.
_ تفاوتهای بین مردان و زنان راننده در تصادفات رانندگی در کشورهای مختلفی از جمله در آمریکا، اروپا، آسیا و آفریقا ثبت شده است که نشان میدهد مردان نسبت به زنان در معرض خطر بیشتری قرار دارند.
_ تفاوتهای مشابهی در عابرین پیاده زن و مرد در محل زندگی یا کار وجود دارد؛ تبیین این تفاوتها با توجه به کفایت و میزان مهارت رانندگی مردان و زنان ساده نیست. ریشه آنها را میبایست در تفاوتهای ریشهایتر و در موارد خاصی از رفتار و عملکرد روانشناسی و فیزیولوژیکی جستوجو کرد.
_ شواهد گستردهای وجود دارد که ثابت میکند مردان، خصوصاً مردان جوان، در تمامی فرهنگها نسبت به زنان رفتارهای پرخطرتری دارند که بیشتر، آن را بهصورت مستقیم نشان میدهند؛ این موارد رانندگی ایمن را کاملا تحتتأثیر قرار میدهد و رفتارهای پرخاشگرانه و تهاجمی احتمال میزان تصادف را بالاتر میبرد.
_ میزان انحراف رفتاری (تخطی از قانون) به شکل قابلملاحظهای در مردان بیشتر از زنان است. این مسئله در تخطی از قوانین رانندگی شامل سرعت مجاز، سبقت و رانندگی در حال مستی و... نمود بیشتری پیدا میکند. همچنین، بهطور متوسط مردان در بسیاری از موارد، بیش از زنان جویای خطر و هیجان هستند؛ بنیان این تفاوت سازمان یافته جنسی بیش از آنکه تنها محصول جامعه یا تجربه باشد، پایههای فیزیولوژیکی در زنان و مردان دارد.
_ تفاوتهای میان جنسیت درخصوص تمایل خطرپذیری در حال رانندگی، حداقل در قسمتی از آن، با استفاده از دیدگاه روانشناسانه قابل توجیه است. این مسئله نشانگر این است که مدارهای عصبی مغز ما با توجه به فرهنگ و جامعه از آنچه در عصر شکار وجود داشت، تفاوت شایانی یافته است. جمجمه قرن بیستویکمی ما در پایه، همان ذهن عصر سنگی است و ذهن مردان و زنان در مواردی حیاتی از یکدیگر متفاوت است.
_ مردان عصر سنگی رانندگی نمیکردند. اما میراث شکار، تهاجمی بودن و خطرپذیری گذشته آنها- همان کیفیاتی که باعث بقای آنها و همعصرانشان بود- توسط ژنهایشان به نسلهای آینده منتقل شده و هنوز در نحوه رانندگی امروزی آنها نمایان است.
_ در گزارشی که توسط کمیته جنسیت و سلامت زنان در سازمان بهداشت جهانی منتشر شد، نشانههای پذیرش این اختلافات بنیادی در زنان و مردان راننده و رشد سیاستهای جداییطلب جنسیتی در نقاط مشخصی دیده میشود.
_ چنین شیوههایی را میتوان با معیارهای مختلف تشخیص داد. یکی از این معیارها، معیار جنسیت است. تفاوت شیوههای رانندگی مردان و زنان به حدی است که رانندگان با تجربه میتوانند حتی بدون دیدن راننده اتومبیل از فاصلهای زیاد جنسیت او را تشخیص دهند؛ به عبارت دیگر سبکهای رانندگی زنان و مردان تا آنجا متمایز است که میتواند بهعنوان معرف جنسیت راننده در نظر گرفته شود. مردان غالباً سریع، فرز، پرپیچ و خم و...رانندگی میکنند. آنها از هر فضای خالیای استفاده میکنند و بهطور دائم در حال تغییر مسیر هستند. در برابر، زنان آرام، آهسته، مستقیم و... میرانند.
احتیاط، صبر و حوصله از مشخصات رانندگی زنان است؛ ویژگیهایی که حرص رانندگان مرد را درمیآورد و آنها را به عکسالعمل وامیدارد. اما ریشه تفاوت شیوهها یا سبکهای رانندگی زنان و مردان در کجاست؟ تمام رانندگان برای دریافت گواهینامه به کلاسهای آموزش رانندگی میروند و امتحان رانندگی میدهند. در این کلاسها آنها هنجارهای درست رانندگی یا آنچه در زبان جامعهشناسی، هنجارهای ایدهآل گفته میشود را آموزش میبینند و امتحان میدهند اما آنچه در عمل حاکمیت دارد نه هنجارهای ایدهآل رانندگی که هنجارهای واقعی رانندگی است. رانندگی در بعضی شهرها هنجارهایی دارد که با هنجارهای آموزش داده شده در کلاسهای رانندگی تفاوت بسیار دارد. بهعنوان مثال در کلاس رانندگی رعایت حق تقدم مبحث مهمی است و آموزشگران مدت زمانی طولانی را صرف این مسئله میکنند که هنگام رسیدن به چهارراه و دیدن تابلوی حق تقدم چه باید کرد.
آیا اگر در خیابان اصلی باشیم حقتقدم با ماست یا اگر در خیابان فرعی باشیم حق تقدم داریم؟ همچنین کتابهای آموزش رانندگی تصاویر زیادی کشیدهاند تا در موارد مختلف مبحث حق تقدم را آموزش دهند. همه اینها هنجارهای ایدهآل رانندگی هستند؛ هنجارهایی که جامعه آرزو دارد تا رانندگان براساس آنها عمل کنند. اما آنچه در خیابانهای واقعی حکمفرماست این قبیل هنجارها نیست. هنجارهای واقعی نیز مانند هنجارهای ایدهآل ضمانت اجرا دارند اما ضمانت اجرای آنها برخلاف هنجارهای ایدهآل غیررسمی است. ضمانت اجرای غیررسمی در این مورد به شکل تحقیر، استهزاء و توهین نمود مییابد.
شیوههای متفاوت رانندگی زنان شباهت بیشتری به هنجارهای ایدهآل رانندگی دارد. در این معنی زنان براساس الگوهایی رانندگی میکنند که با هنجارهای واقعی رانندگی که از طرف بعضی از مردان راننده پیگیری میشود تعارض دارد. به همین خاطر زنان نظم رانندگی (نظم مبتنی بر هنجارهای واقعی مردان) را برهم میریزند و طبیعی است که از جانب عموم رانندگان مرد بهاشکال مختلف توبیخ میشوند. زنان در عمل به مواردی که براساس هنجارهای ایدهآل رانندگی ممنوع است احترام میگذارند. آنها بعضا از سرعت مجاز تجاوز نمیکنند، سبقت غیرمجاز نمیگیرند، لایی نمیکشند، بیش از حد تغییر مسیر نمیدهند، ورودممنوع نمیروند، چراغ قرمز را رد نمیکنند و...؛ دقیقا همین موارد است که حرص بعضی از مردان را درمیآورد و ضمانتهای اجرایی غیررسمی را برای آنها به همراه دارد.
این ویژگی رانندگی زنان با اعمال دیگر آنها هماهنگی دارد. بهعنوان مثال بهطور کلی زنان کمتر مرتکب انحراف اجتماعی میشوند و میدانیم که انحراف در جامعهشناسی کارکردگرا معنایی جز تخطی از هنجارها- غالبا ایدهآل- ندارد (آمار دزدی، قتل و... همیشه در میان زنها بسیار کمتر از مردهاست). بنابراین شاید بتوان زنان را نماد هنجارهای ایدهآل یا وضعیت آرمانیای دانست که جامعه در سر دارد.
در نهایت، باید ریشه شیوه متفاوت رانندگی زنان را در وابستگی آنها به جامعه و ارزشها و هنجارهای ایدهآل آن بدانیم؛ به عبارت دیگر از آنجا که زنان بیشتر از مردان به جامعه و امر اجتماعی وابستهاند شباهت بیشتری به وضعیت آرمانی جامعه دارند. همچنین وابستگی بیشتر زنان به جامعه و استقلال بیشتر مردان از آن، تبعات مثبت و منفی زیادی برای هر کدام از این دو گروه دارد که میتواند بهطور مجزا بررسی شود. درنهایت، آنچنان که واضح است تفاوت شیوههای رانندگی زنان و مردان امری نسبی است؛ زنانی هستند که شیوههای رانندگی آنها شباهت زیادی به شیوههای رانندگی مردان دارد و مردانی هستند که به شیوههایی نزدیک به زنان رانندگی میکنند.
هیجانطلبی و خطرپذیری در رانندگی
منابع بسیار گستردهای درخصوص هیجانطلبی وجود دارد که نقش تفاوت جنسی را آشکار میکند. تحقیقات گوناگون نشان میدهد که مردان در اینگونه فعالیتها بسیار بیشتر از زنان دخیل بوده و این موارد محدود به رانندگی نیست. هیجانطلبی بهعنوان یک ویژگی شخصی قابل اندازهگیری با عوامل گوناگونی از رفتارهای هنجارشکن توصیف و تبیین شده است؛ این اطلاعات با دیگر تحقیقات نیز همخوانی دارد.
پدیده هیجانطلبی با دیدگاههای گوناگونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته که دیدگاههای جامعهشناختی، روانشناختی و اقتصادی از آن جملهاند و بسیاری از این پژوهشها توجه خاصی به اینگونه رفتارها در رانندگی داشتهاند. به هر حال تمرکز این تحقیقات به شکل فزایندهای به سمت تبیینات زیستی- اجتماعی روی آورده و هر دو مورد هیجانطلبی و تفاوت جنسی را از این دید مینگرند.
Daitzman در سال1978 تحقیقی را درخصوص ارتباط رفتارهای هیجانی با میزان تستوسترون در مردان انجام داد. این رویه توسط دیگر محققان نیز طی سالهای متمادی دنبال شد. همگی این پژوهشها به این نتیجه انجامید که رابطهای مستقیم در میزان وجود این هورمون و مقدار رفتارهای هیجانطلبانه میان مردان وجود دارد.
این مورد بهشکلی ساده تمامی رفتارهای مردان درخصوص اجتماعی شدن، تحصیل و دیگر عوامل را توضیح میداد، همچنین تحقیقات نادری هم وجود دارد که چنین نتیجهای را دربر نداشته است.
البته رابطه میان هورمونها و هیجانطلبی و خطرپذیری پیچیدهتر از توصیف ساده میزان تستوسترون در مردان جوان است. بهعنوان مثال ثابت شد که میزان تستوسترون با عوامل محیطی مانند تهاجم یا تعارض تغییر میکند. تحقیقات دیگر نیز نشان داد با اینکه میزان این هورمون در زنان بسیار کمتر است اما در موارد خاصی رفتارهای زنان هم با مقادیر گوناگون این هورمون تغییر میکند. در تحقیقی که از زنان زندانی در سال1988 انجام شد مشخص شد زنانی که جرایم جانی مرتکب شدهاند، درحالی که هیچ نیروی محرکی نداشتهاند، نسبت به زنانی که بنا به تحریکی این جرایم را مرتکب شده یا آنانی که جرایمی غیرکیفری مرتکب شده بودند میزان بیشتری از تستوسترون در خون خویش داشتند.
* استادیاردانشگاه علوم انتظامی و عضو مرکز تحقیقات دانشگاه شهید بهشتی